یادداشت؛

حقیقت جهاد و شرط ولایت

جهاد، واژه‌ای که اغلب در غبار میدان‌های نبرد و چکاچک شمشیرها تصور می‌شود، در حقیقت، حقیقتی ژرف‌تر و حیاتی‌تر را در دل خود نهفته دارد. این متن، پوسته‌ ظاهری را می‌شکافد تا به هسته‌ اصلی جهاد دست یابد: قیامی آگاهانه که از سرچشمه‌ تفکر و ولایت سیراب می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» در ژرفای کتاب مبین، ندایی ازلی و ابدی طنین‌انداز است که جان‌های خفته را به قیام فرا می‌خواند: «إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى…». این همان موعظه‌ یگانه‌ای است که خداوند بر قلب تاریخ نازل کرده؛ پیمانی الهی برای برخاستن، چه در هیئت جمع و چه در خلوت فردی. در میان فروع دین، شاید هیچ اصلی چون «جهاد» این‌گونه جامع و حافظ کیان امت اسلام نبوده است. اما جهاد، نه صرفاً غرش شمشیرها در میدان نبرد، که جوهره‌ آن، قیام آگاهانه‌ای است که از چشمه‌ زلال «تفکر» و سرچشمه‌ جوشان «ولایت» سیراب می‌شود. پیکار مقدس، بدون اتصال به امام و رهبر، کالبدی بی‌جان است و حرکتی بی‌مقصد. این همان حقیقتی است که در شریان حیات امت جاری است: نبض جهاد، با قلب امام می‌تپد.

 

مردم سربلند ایران، در مصاف بی‌امان با جبهه‌ کفر جهانی و در نبرد با نفاق درون، تفسیری زنده و ملموس از این معنای سترگ را به نمایش گذاشتند. آنان آموختند و آموزاندند که جهاد، پیش از آنکه در کارزار نظامی معنا یابد، در سنگر اندیشه و در محراب تسلیم عارفانه در برابر ولیّ امر شکل می‌گیرد.

 

این بصیرت، همان میراث گران‌بهایی است که از حدیث رضوی برآمده؛ آنگاه که کلمه‌ی توحید، «لا اله الا الله»، دژ استوار الهی خوانده می‌شود، اما ورود به این قلعه‌ امن، شرطی دارد و امام خود را آن شرط معرفی می‌کند: «بِشُروطِها و أنا مِن شُروطِها». ولایت، شاه‌کلید ورود به حصن حصین توحید است و شعاع این حقیقت، امروز در کلام و هدایت رهبر فرزانه‌ی انقلاب تجلی یافته است؛ آن دیده‌بان بصیری که لحظه به لحظه، طوفان‌های سهمگین اجتماعی و سیاسی را رصد کرده و کشتی امت را به سلامت از امواج پرتلاطم عبور می‌دهد.

 

این اطاعت، نه تقلیدی کورکورانه، که میوه‌ شیرین بصیرت و اعتماد است. در جهانی که هزاران صدا برای به بیراهه کشاندن انسان بلند است، چشم دوختن به اشاره‌ یک راهبر الهی، عین خردورزی است. او که بر فراز برج دیده‌بانی ایستاده، افق‌هایی را می‌بیند که از دیدگان ما پنهان است و فتنه‌هایی را تشخیص می‌دهد که در لباس دوست، قصد هجوم دارند. پیروی از او، ساختن بنایی استوار بر شالوده‌ای محکم است؛ بنایی که در برابر زلزله‌های تردید و سیلاب‌های شبهه فرو نمی‌ریزد.

 

این همان رمز اتحادی است که در بزنگاه‌های تاریخی، همچون رخدادهای اخیر، جهانیان را به حیرت واداشت. آنگاه که حتی صاحبان سلایق گوناگون و آنان که شاید در التزام به ظواهر دینی سستی می‌ورزند، همگی زیر یک بیرق و با یک فرمان، به ریسمان وحدت چنگ زدند و نقشی بی‌بدیل در این هم‌آوایی شکوهمند ایفا کردند.

 

باید دانست که میدان جهاد امروز، دیگر تنها به خاکریزهای مرزی محدود نیست. دشمن، زیرکانه، عرصه‌ نبرد را به پهنه‌ فرهنگ، اقتصاد و اندیشه‌ها کشانده است. جنگ امروز، جنگ روایت‌هاست؛ نبردی برای تسخیر قلب‌ها و ذهن‌ها پیش از تصرف سرزمین‌ها. در این کارزار پیچیده که آن را «جنگ نرم» می‌نامند، سلاح دشمن، شبهه‌افکنی، ترویج ناامیدی و وارونه‌نمایی حقیقت است.

 

در چنین غبار فتنه‌آلودی، تشخیص راه از بیراهه، جز با چراغ هدایت یک حکیم الهی ممکن نیست. اینجاست که نقش رهبری از یک فرمانده‌ی نظامی فراتر رفته و به طبیبی حاذق می‌ماند که بیماری‌های پنهان فرهنگی و اجتماعی را تشخیص داده و نسخه‌ی شفابخش آن را تجویز می‌کند. پیروزی در این میدان، نه با قدرت مادی، که با سلاح بصیرت، صبر و استقامت در مسیر ولایت به دست می‌آید.

 

و این قیام، تنها در عرصه‌ اجتماع و در هیئت «مَثنی» خلاصه نمی‌شود، بلکه ریشه در قیام «فُرادی» و فردی دارد. پیش از هر نبرد بیرونی، پیکاری عظیم در درون هر یک از ما در جریان است؛ جهاد اکبر، نبرد با نفس اماره، با خودخواهی‌ها، تردیدها و تعلقات دنیوی. امتی متحد و پولادین، از آحاد و افرادی ساخته می‌شود که در جهاد با نفس خود پیروز شده باشند.

 

این پیمان ولایت، پیش از آنکه یک میثاق اجتماعی باشد، عهدی قلبی و فردی با حجت خداست که در خلوت دل بسته می‌شود. هر فرد، خود یک سنگر است و استواری این سنگرهای انفرادی است که دژ مستحکم امت را نفوذناپذیر می‌سازد. آنگاه که فرد فرد جامعه در خلوت خود برای خدا قیام کنند، قیام جمعی‌شان نیز رنگ الهی گرفته و شکست‌ناپذیر خواهد شد.

 

این جهاد و این اتحاد، صرفاً واکنشی برای دفع تهدید نیست، بلکه یک «انتظار فعال» و زمینه‌سازی برای طلوع آن سپیده‌دم موعود است. هر گامی که در مسیر ولایت برداشته می‌شود و هر اتحادی که در سایه‌ی رهبری شکل می‌گیرد، مشق عشق و تمرین آمادگی برای حضور در رکاب حضرت صاحب‌الزمان (عج) است. مبارزه با استکبار جهانی در این عصر، پالایشی است برای آنکه حقیقت ناب اسلام محمدی (ص) را بی‌هیچ غباری به نمایش بگذاریم و خود را برای بزرگ‌ترین جهاد تاریخ، یعنی یاری امام غایب، آماده سازیم.

 

پس به امید آن روزی که این پرچم امانت، به دست پرصلابت رهبر عزیزمان به دستان صاحب اصلی‌اش سپرده شود و ما نیز در آن لشکر نور، توفیق یابیم که با تمام وجود، حقیقت بندگی و شکوه ایستادگی را در برابر تمامی کفر و استکبار به تماشای تاریخ بگذاریم.

 

یادداشت: حجت‌الاسلام عباس حسنی کارشناس دینی