ترس مانعی برای بروز استعدادها
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» امام علی (ع) در حکمت سوم نهج البلاغه میفرماید «الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»
«ترس مایه نقصان میشود، فقر، شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ میسازد و آن کس که فقیر و تنگدست است حتی در شهر خود غریب است.»
حجتالاسلام شکیبایی، از نهجالبلاغهپژوهان حوزه علمیه قم، در سلسله دروس حکمتهای نهجالبلاغه به شرح این حکمت پرداخته است:
«وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ»
افراد ترسو هرگز نمیتوانند از قابلیتها، شایستگیها و استعدادهای خود استفاده کنند و این امر منجر به عقبماندگی در زندگی میشود. هنگامی که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد، از جهاد ابا دارند و به جای این که در صف مجاهدان باشند، در صف قاعدان، بیماران، از کارافتادگان و کودکان قرار میگیرند.
هیچگاه فرد ترسویی به مقامی نرسیده است؛ نه کشفی مهم کرده، نه پیروزی چشمگیری به دست آورده و نه به قلههای کمال رسیده است.
در حدیثی از امام باقر (ع) آمده است:
«لا یُوْمَنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَ الْحَسَدُ وَ الْجُبْنُ وَ لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَ لا حَرِیصاً وَ لا شَحِیحاً؛ هیچکدام از کسانی که دارای بخل، حسد و جبن باشند به حقیقت ایمان نمیرسند و مؤمن، ترسو، بخیل و حریص نخواهد بود.»
امیرالمؤمنان علی (ع) به مالک اشتر توصیه میکند:
«هرگز افراد ترسو را به حوزه مشاوران خود راه مده»؛ (وَ لا تُدْخِلَنَّ فِی مَشورَتِکَ بَخِیلاً…وَ لا جَبَاناً)
سوءظن به خداوند، که به افراد باایمان وعده داده است که من شما را تنها نمیگذارم و در مقابل مشکلات به کمک شما میآیم، سرچشمه ترس و جبن است.
«وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ»
امام علی (ع) در این بخش به آثار فقر در زندگی انسانها اشاره میکند:
«فقر، شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ میسازد.»
افراد فقیر از یک سو در خود احساس حقارت میکنند و هرچقدر هم فطن و باهوش باشند، بر اثر این احساس حقارت، از بیان حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویش باز میمانند. از سوی دیگر، چون بسیاری از مردم برای سخنان آنها بهایی قائل نمیشوند، آنها نیز نمیتوانند حرف حق خود را بیان کنند.
در روایات بسیاری از معصومین (ع) آمده است که فقر را در حد کفر معرفی کردهاند، زیرا هدف این است که پیروان خود را برای مبارزه با فقر تشویق کنند. در دنیای امروز نیز دولتهای ثروتمند با شجاعت، سخنان باطل خود را مطرح میکنند، در حالی که دولتهای فقیر از رساندن حرف حق خود به گوش جهانیان عاجزند.
البته این اصل استثنائاتی نیز دارد. افراد فقیری همچون ابوذر را میشناسیم که شجاعانه به مبارزه با طاغوتها برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند، حتی اگر این قیامها به قیمت جانشان تمام شد.
«وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»
حضرت در آخرین جمله به این نکته اشاره میکنند که:
«آن کس که فقیر و تنگدست است حتی در شهر خود غریب است.»
غریب کسی است که دوست و آشنایی ندارد و احساس تنهایی میکند. دنیاپرستان از افراد فقیر فاصله میگیرند و آنها را در شهر خود غریب میگذارند. به همین دلیل، فقرا حتی در محل زندگی خود احساس غربت میکنند. در مقابل، ثروتمندان حتی در سرزمینهای دور از وطن نیز غریب نیستند.
بعضی میان «فقیر» و «مُقِل» تفاوت قائل هستند. فقیر به کسی گفته میشود که فقر خود را اظهار میکند، در حالی که مقل فردی است که با وجود فقر، خویشتندار است.
همچنین، در حدیثی از امام صادق (ع) یا امام باقر (ع) آمده است که در پاسخ به این سوال که کدام صدقه افضل است، فرمودند:
«جُهْدُ الْمُقِلِّ؛ صدقه کسی که کم درآمد است (و در عین تنگدستی انفاق میکند).»
این اشاره به آیه قرآن:
«و یُوْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»؛ و دیگران را بر خود مقدم میدارند، هرچند در تنگدستی باشند.
ریشه «مُقِل» از ماده «قِلّت» گرفته شده، که نشان میدهد تفاوتهایی میان فقیر و مقل وجود دارد.
انتهای خبر/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0